سفریهویی نصفه روزه به شمال
سفر ما این جوری شروع شد که دختر عمه علی یه ویلا خرید تو شمال و قرار بود برای بردن وسایل یه روزه برن اونجا و به ما هم گفتن که باهاشون بریم . قرار شد صبح زود را بیفتیم. البته ما قرار شد شب برگردیم چون علی جون فرداش کار داشت.
اینم آروین عزیزمه ساعت ٦ صبح خیلی سر حال.
قربون اون خندت.
اینجا هم برای صبحانه وایستادیم
این هم هنر نمایی عکاسی آروین خان
اینجا میخواستم از آروین با علی و ارشیای عزیز عکس بگیرم اما مگه میذاشت
ایجا هم آروین تازه از خواب بیدار شده بود و چسبیده بود به من.
اصلا نفهمیدیم چطوری شب شد و راه افتادیم که برگردیم سفر کوتاه و خوبی بود. موقع برگشتن هم آروین از بس شیطونی کرده بود تمام مسیر خواب بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی