جدا خوابیدن آروین خان
چند وقت بود که تصمیم داشتیم آروینو شبا هم تو اتاق خودش
بخوابونیم. قبلا بعد از ظهرا تو اتاقش میخوابید اما شبا نه. تختشو
گذاشته بودیم بغل تخت خودمون و شبا اونجا میخوابید. عید موقع
خونه تکونی میخواستم تختشو ببرم تو اتاق خودش که بابایی دلش
نیومد جداش کنیم. اما چون اتاق خودمون خیلی گرفته شده بود به
بابایی گفتم که تختو جابه جا کنیم حالا اگه هم تنها نخوابید یه
مدت پیشش میخوابم.
روزی که میخواستیم تختو جا به جا کنیم از صبح رو مخ بچم کار
کردم . گفتم تختتو میبریم تو اتاق خودت اتاقت قشنگ میشه
بالشهای خوشگل برات میزارم خلاصه از این حرفا.
بابایی که اومد آروین دوست داشت زودتر این کارو بکنیم.
کار راحتی نبود بابا دستش درد نکنه.
شب که شد آروین با خوشحالی رفت سر جاش خوابید. اولش
گفت چراغو خاموش نکن بعد دید خوابش نمیبره گفت خاموش کن
خلاصه خیلی راحت خوابید. اما من و علی خوابمون نمیبرد همش
میرفتیم بهش سر میزدیم اما خدا رو شکر راحت خوابید. الا چهار
روزه که پسرم مستقل شده برای خودش. قربونش برم خیلی
راحت این موضوع رو قبول کرد.