آروین عزیز مامانآروین عزیز مامان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

آروین عسل مامان و بابا

شیربن زبونی های آروین

یه روز توی ماشین بودیم. آروین دستشو کرده بود تو دهنش. بهش گفتم" مامان تو که بچه نیستی دستتو کردی تو دهنت" با حالت اعتراض گفت " معلوم بچه نیستم من آروین غلام حسنی هستم"   آروین شبا که میخواد بخوابه به ما شب به خیر میگه: " مامان شب به خیر    بابا شب به خیر    خودمم شب به خیر"!!!!!
3 تير 1392

بدون عنوان

چند شب پیش آروین تو خواب ناله میکرد قربونش برم. بیدار شدم دیدم تب داره. زود بابایی رو بیدار کردم. خیلی ترسیده بودم . آروین و بیدار کردیمو بهش دارو دادیم  فداش بشم نمیتونست بخوابه. دست و صورتشو شستیم اما بازم تب داشت . توی خواب حرف میزد میگفت " بابا کیک من کجاست" هم خندم میگرفت هم ناراحت میشدم. بالاخره دارو یکم تاثیر گذاشت و آروین خوابید ولی من وبابایی نتونستیم بخوابیم همش تبشو چک میکردیم. صبح که بیدار شد دیدم بازم تب داره بردیمش پیش دکتر اما خدا رو شکر چیزیش نبود یعنی علایم مریضی نداشت . دکتر از آروین پرسید صبونه خوردی آروینم گفت آره ولی الان خوابم میاد. خلاصه اومدیم خونه. بعد از ظهرم مهمون داشتیم عمه سارا و باربد اومدن. با او...
3 تير 1392

آروین مامان بزرگ شده

امروز آروین داشت توی اتاقش بازی میکرد. منم رفتمو ازش عکس گرفتم. بعد از دیدن عکسها فهمیدم که آروینم چقدر بزرگ شده و من متوجه نشده بودم.     ...
21 خرداد 1392